CORRECT LYRICS

Lyrics : Marge Nazli (The Death of Nazli)


نازلی
بهار خنده زد
و ارغوان شِکُفت
در خانه، زیرِ پنجره
گُل داد یاسِ پیر
نازلی
بهار خنده زد
و ارغوان شِکُفت
در خانه، زیر پنجره
گل داد یاس پیر
دست از گمان بِدار
با مرگ نحس
پنجه می‌افکن
بودن، بِه از
نبود شدن
خاصه در بهار
بودن، بِه از
نبود شدن
خاصه در بهار

نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت

نازلی سخن نگفت
سر افراز
دندانِ خشم
بر جگر خسته
بَست و رفت

نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت

نازلی! سخن بگو
سخن بگو
مرغ سکوت
جوجه مرگی
فجیع را
در آشیان
به بیضه نشسته است
نازلی سخن نگفت
چو خورشید
از تیرگی برآمد و
در خون نشست و رفت

نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت
نازلی سخن نگفت

نازلی ستاره بود
یک دم در این ظلام
درخشید و جَست و رفت
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گل داد و مُژده داد
زمستان شکست و رفت

زمستان شکست و رفت