CORRECTAR LA LETRA
Letra : Khastam
یه چیزارو باید حس کرد
نکه فهمید
شاید بگذره بفهمی
ولیکن دیر
خیالاتم میشن قصم
همه رنگی
انقد میخوابم که سر شم
نبینم هیچ
میان روی پام میشینن
این پتوها
توی سرمای دلم
منتظر طوفان
میشه قرمز واسه
حرفو چرا چوناش
همه بحثا یه تهی دارن
میشن با پول تار
خستم
از این همه فشار رو مغزم
از این همه حرف صرف چرند
که ته نداره منم از اول هی از اول
الان چند شنبس من چند چندم
چند برگ از دفترم هدر رفت
تا دستم باز شه از دستبندای تن
حرفم ساده از حرکت ساکنم
نمیخوام بمونم بین رفیقام
تا همینجاشم خیلی کشیدم از گردیه این عالم
بهم میخوره من حالم از این دیوونه خونه که
همه فکر میکنن آدمای عادین واقعا
وقتی درآوردم اشک آدمارو
تازه فهمیدم چه حسی داره عوضی بودن
وقتی فهمیدم مرگ یه لیاقته
سزاوارتون کردم با یه سرگرمی تو سر
یادم میاد روی سنگ
مینوشتم روز منم
میرسه که زوزه ندم
داد بزنم توی جیپ
الان فقط توی دست
قلم دارم خوی بدم
حرکت دادم سوی عقلم
ولی هنوز توی جیب
پولی نیست
هرکی میگه پولی نیست همه چی
بگو خوبی چی
میگی چی دیدی
میری سوی چی
هرکی میده امید
حکیمای قزمیت
از جیبا به تولید
ولی هنوز روی جیغ
فقط میزنی حرف
خستم بی دلیل از
بحثا میرم بی جواب
زر زیادی قطع
باورت به جیبم
فرهنگت به چی بند
هدفت به چی هه
زر زیادی قطع
اووو
همه صاحب نظرن
خستم از احمقا پا منبر همش
چپ و راستو جلو عقب باده حرف همش
همه مخا توی جو و خالی فلسفش
آرومم چیل
با ریکاوری هار نمیشم
باید یکی بیاد ریوایوم کنه
جاییم نیستم
تو خودمم و به تنهایی معتادم
یکی بیدارم کنه
خالیم هیچ
نیست تو وجودم
از تو هوامو از بیرون عروقم
دستم خیس
انگار که رطوبت
دستبندیست به اضطراب جونم
ولی الان دیگه هیچی نیست که مهم باشه
بخوام بمیرمم قبلش یکی دو کام راهشه
بابام هنوز فکر میکنه من احمقم
بش بگید دارم میبینم موجودیه بانکش
اینجا همه لنگ احترامن منم میذارم
تا کارم بیوفته فک نکن خبریه واقعا
خستم از بحثای چرت واسه همین همش میخوابم
همه رو میوت توی گوشم به جز صدا چی دارن
نکه فهمید
شاید بگذره بفهمی
ولیکن دیر
خیالاتم میشن قصم
همه رنگی
انقد میخوابم که سر شم
نبینم هیچ
میان روی پام میشینن
این پتوها
توی سرمای دلم
منتظر طوفان
میشه قرمز واسه
حرفو چرا چوناش
همه بحثا یه تهی دارن
میشن با پول تار
خستم
از این همه فشار رو مغزم
از این همه حرف صرف چرند
که ته نداره منم از اول هی از اول
الان چند شنبس من چند چندم
چند برگ از دفترم هدر رفت
تا دستم باز شه از دستبندای تن
حرفم ساده از حرکت ساکنم
نمیخوام بمونم بین رفیقام
تا همینجاشم خیلی کشیدم از گردیه این عالم
بهم میخوره من حالم از این دیوونه خونه که
همه فکر میکنن آدمای عادین واقعا
وقتی درآوردم اشک آدمارو
تازه فهمیدم چه حسی داره عوضی بودن
وقتی فهمیدم مرگ یه لیاقته
سزاوارتون کردم با یه سرگرمی تو سر
یادم میاد روی سنگ
مینوشتم روز منم
میرسه که زوزه ندم
داد بزنم توی جیپ
الان فقط توی دست
قلم دارم خوی بدم
حرکت دادم سوی عقلم
ولی هنوز توی جیب
پولی نیست
هرکی میگه پولی نیست همه چی
بگو خوبی چی
میگی چی دیدی
میری سوی چی
هرکی میده امید
حکیمای قزمیت
از جیبا به تولید
ولی هنوز روی جیغ
فقط میزنی حرف
خستم بی دلیل از
بحثا میرم بی جواب
زر زیادی قطع
باورت به جیبم
فرهنگت به چی بند
هدفت به چی هه
زر زیادی قطع
اووو
همه صاحب نظرن
خستم از احمقا پا منبر همش
چپ و راستو جلو عقب باده حرف همش
همه مخا توی جو و خالی فلسفش
آرومم چیل
با ریکاوری هار نمیشم
باید یکی بیاد ریوایوم کنه
جاییم نیستم
تو خودمم و به تنهایی معتادم
یکی بیدارم کنه
خالیم هیچ
نیست تو وجودم
از تو هوامو از بیرون عروقم
دستم خیس
انگار که رطوبت
دستبندیست به اضطراب جونم
ولی الان دیگه هیچی نیست که مهم باشه
بخوام بمیرمم قبلش یکی دو کام راهشه
بابام هنوز فکر میکنه من احمقم
بش بگید دارم میبینم موجودیه بانکش
اینجا همه لنگ احترامن منم میذارم
تا کارم بیوفته فک نکن خبریه واقعا
خستم از بحثای چرت واسه همین همش میخوابم
همه رو میوت توی گوشم به جز صدا چی دارن