CORRIGER LES PAROLES

Paroles : Pedar

؛[قسمت اول: پیشرو]؛
بابا از وقتی که تیغ گذاشتی
زیر گلوی مامان
اینو فهمیدم که خیلی زود
باید وایسم روی پاهام
چیز دیگه ای ندیدم
ولی شنیدم با گوشام
چون قفل در اتاق
نیمذاشت ببینه چشام
بابا یادته اون روز
از مدرسه رسیدم خونه
گفتی پسرم
دیگه بابا پیشتون نمیمونه
بابا من فقط نه سالم بود
با چشمای خیس
تو با این کارت گفتی که
اون بالا خدایی نیست
خدایی که اون بالا نشسته
همیشه گفته داورم
من شکنجه شدم
حتی توی شکم مادرم
این درست بود مامان
با یه هیولا زندگی کنه ؟
این هیولا قول داده بود
آدما رو نمیخوره
دستای من همیشه یه کلبه برفی رو میساخت
که حتی آینه ی آسمون
تصویرم رو میباخت
منو سایه ها تو خیابون همراهیم میکردن
شلاق سر جاده
منو تو تنهایی میزد
؛[همخوان: تتلو]؛
چرا من از بین این همه آدم
اسیر تنهایی جاده ام
میخوام بمیرم اما نمیشه
روی پام وایسادم
چرا من از بین این همه آدم
اسیر تنهایی جاده ام
میخوام بمیرم اما نمیشه
روی پام وایسادم

؛[قسمت دوم: پیشرو]؛
صدای ناله خیابونا از ردپای من
شنیده میشن
من میترسم از سایه های شب
آخه تا کی پیاده
پایان خط جاده
کجاست ؟
چرا من میشکنم با یه حرف ساده
روشنایی فردا یا تولد غم ها
رور در رویی با بقا
یا شایدم به فنا
اینه آینده همیشه نورانی من
که همیشه خورده به هوای طوفانی شب
تسلیم باد و ناله های شب و خیابونم
تقصیر منه که اسیر تب و بیابونم
خدایا تمام شبای منو بگیر ازم
چون که دیگه تاریکی رو به جونم نمیخرم
من میخوام آزاد زندگی کنم
با زخم تنم
حتی اگه واسه آزادی
آبروم و ببرم
الان فقط از گذشته کوله باری یادگار
برام مونده از یه عدد
خیلی مونده تا هزار
؛[همخوان: تتلو]؛
چرا من از بین این همه آدم
اسیر تنهایی جاده ام
میخوام بمیرم اما نمیشه
روی پام وایسادم
چرا من از بین این همه آدم
اسیر تنهایی جاده ام
میخوام بمیرم اما نمیشه
روی پام وایسادم

؛[قسمت سوم: پیشرو]؛
(...بابابابا، من گریه نکرد)
بابا من گریه نکردم سر قبر تو
چون بهم گفتی
واسه مرگ آدما شادی بکن
(من هیچی نبودم جز یه آدم تن لش)
فکر نکن لحظات
بدون تو به خوبی گذشت
هوای همون مدت کوتاه که بودیم با هم
بزنه به سرم
جلوی قاب رو دیوارم
بابا بلند شو
بهم بگو که هنوز بیدارم
چون که بازم
واسه ی تو حرف گفتنی دارم
مادر بدش میومد
از پدر ناتنی من
واسه همین پیج سال
قیدم رو به راحتی زد
مامان حالا پشیمون شدی از کار بدت
بدون آغوش گرمه تو
همیشه مال منه
من نمیتونم بگذرم از خانوادم
اینو بدون
گفته بودم
رضا شادی ها را
میده به تو نشون
تا وقتی من زندم
نمیذارم یه تار موی تو
از عذاب سفید شه
چون همیشه میدی بوی گل