CORRIGER LES PAROLES

Paroles : 16.6%

صحنه ی اول
ریختم عین باور .. با سر تو گارد ریل
یه فعل با قید پارم
جمله ی بی انتهای زندگی ام میره که خط بخوره / تو یه نقطه گنگ که سرد و پره
نخور نداره پیک آخر ...
تو این هفت تیر یه گلوله است .. میزاریم رو سرمون
قمار میکنیم رو بودنمون
نوبت توست ..راه بده به چشمات شر رو .. بزارش روی شقیقه ات
بکش ماشه رو ...
تا که بریم همون جایی که می ترسیم .. اون جایی که می ترسیم
تا سلولامون از تو بیمه درآن
سر بخوریم رو شیب زمان
وقتی تفنگها در حال رقص تیرن / دستها دسته دسته میرن
کمه واسم از زندگی سقف بگیرم
دلم میخواد که مست بمیرم
بیا بریم همونجایی که می ترسیم ..بکش ماشه رو
نگاهتو بکن سمی ترش / پا بکوب بکن وحشی ترش
من زخمی ترینم .. تو از من زخمی ترش ..
می دونی نگاه دیگه است / این که بخوام تو خیابونا باهات بمیرم ..

صحنه ی دوم
منو بزنید لاشیا / من استخون رو بو نمی کشم
دونه دونه سیاهیای قلبم تو صورتم زبونه می کشن
د منو بزنید لاشیا / بزنید تو شاهرگم که خون برقصه با رگم
که شاید بریزه تو بساط عقلتون و سحر... کنتتون تا کمی مستتون کنه
د منو بزنید لاشیا/ پر از زخمه بدنم .. زخم انکار
بزنید و اسم نبرید ازم / من همونم که رو میزاتون تگری زدم
ترس نداره کسی که نصفش نی دستش / اون که با شبح حسش می رقصه
منو بزنید لاشیا ..... به حسش می ارزه ..

صحنه ی سوم
آخرای پاییز .. سنگفرش برگا ... کوچه غرق سرما بود ... اون تو آسایشگاه
کنار پنجره آروم پک می زد به سیگارش ... این آخر قصه ی کسی بود که بود آخرای انکارش
آخرای این جنگ مدام ..سرد شد تو اصرارش ..
بعد آخرین زخمای عقل ...غرق شد تو احساسش
آخر قصه ی کسی که سازش ..قلم نمی زد توی نگاهش
بی پناهی که حتی وطن نمی کرد توی لباسش ...
اون تو آسایشگاه...